خدایی اونقدر که ما تو ایران تعطیلی داریم روز کاری نداریم.اون از هفته پیش اینم از این هفته چهارشنبه تعطیلیه سه شنبه و پنج شنبم بهش سنجاق میشه.فکر میکردم بشه واسه این هفته یه برنامه سفر چید که خوب نشد.عالیجناب که کلا نیست بچه هام دیگه مثل سابق پایه نیستن.اینم از عوارض بزرگ شدنشونه.دیروز صبح با دخی جان رفتیم جمهوری یه چرخی تو مجتمع تجاری چهارسو زدیم.برای پسری قاب گوشی میخواستیم که هنوز تو بازار نیومده .فکر میکردم با خود گوشی لوازم جانبیشم میاد تو بازار.بعدش یه دربست گرفتیم رفتیم دروازه دولت کافه حیاط. اولش سردم بود دخی جانم حیاط رو واسه نشستن انتخاب کرد که خوب سرد بود دیگه اینکه چای سفارش دادیم بعدش که یخمون باز شد من سالاد سزار دخی جان پاستا خواستیم .خلاصه یه یک ساعتی سرمون گرم شد بعد پیاده رفتیم تا میدون ولیعشر من دلم میخواست دیگه ماشین سوار شیم بریم خونه اما دخی هنوز دلش گردش میخواست کلیم تو ولیعصر چرخیدیم تهش یه پالتو خواست که گفتم نه.لب و لنچش آویزون شد ولی چیزی نگفت.برگشتیم خونه اون رفت باشگاه و من یه خورده به خونه رسیدم برای شام از دیشب پلو با مرغ داشتم تازه میخواستم دراز بکشم که زنگ زد میای بریم شهروند.دلم میخواست محکم بگم نه ولی دلم نیومد.یه بن ۲۰۰تومنی داشتم گفتم شاید کنم.رفتیم چیز مهمی نیم یه خورده شکلات و دو تا اسپری و خوشبو کننده بدن و اسکراپ وبقیشبیشتر خوراکی بود اما ۲۴۰تومنم از جیب گذاشتیم اومدیم بیرون.بعدشم رفتیم تره بار گفتم دوباره چند روز تعطیلیه .راستش اصلا دلم نمیخواد خرد خرد کنم.بعدشم منتظر موندیم عالیجناب بیاد دنبالمون و برگشتیم خونه.شام و گرم کردم برای عالیجناب اوردم خورد سهم پسری رو هم گذاشتم تو ماکروفر.دوست جان یه کاسه اش اورد که من و دخی اونو خوردیم.بعدشم میوه و چایی آوردم که دیدم عالیجناب خوابه منم بیخیال شدم رفتم خوابیدم.برای ناهار امروز میخواستم سوسیس بندری درست کنم.سر ظهر با عالیجناب رفتیم نون بربری م بعدش چشمم خورد به کاهو و بروکلی های میوه ی دم نونوایی یادم افتاد دیشب تره بار کاهو نداشت .دوتا کاهو پیچ دوتا کلم بروکلی کوچیک شد ۳۲تومن.برق از سرم پرید.برگشتیم خونه تندی رفتم تو اشپزخونه و مشغول شدم سوسیسارو خرد کردم گذاشتم سرخ بشه تو این فاصله کاهو شستم و وسایل سالاد رو اماده کردم.پیاز داغ اماده داشتم با سس دستساز خودم به سوسیسا اضافه کردم و گذاشتم دم بیاد تو این فاصله سالادمم درست کردم و خیارشور خرد کردم و به دخی گفتم سفره رو بندازه پسر جان عین کش تنبونه غافل میشی رفته پیش دوستاش .خلاصه گشنمون بود منتظرش نموندیم سهمش رو گذاشتیم کنار و ناهارمون رو خوردیم هر چند بلافاصله بعد خوردن ما رسید.بعد از ظهرم کدو حلوایی پخته بودم خوردیم واسه شامم بادمجون کباب درست کردم دلم بیرون میخواست که عالیجناب از پای کامپیوتر جم نخورد با دختری رفتیم اماده هم شدیما امااااایهو اون روم بالا اومد شروع کردم از همه چی بهانه گرفتن و رفتن کنسل شد بعدش افتادم به جون خونه جاروبرقی کشیدم اشپز خونه رو مرتب کردم مجبورشون کردم وسایلشون رو ببرن بزارن سرجاش.خیلی شن هر چی رو میارن دیگه نمیبرن بزارن سرجاش یهو میبینم بابا کلی خونه نا مرتبه هر طرف نگاه میکنم یه چیزی دهن کجی میکنه منم یه دعوا زرگری راه می اندازم خودمم مجبور میشم شروع کنم.بعدش دیگه یه خورده بی حال بودم یه چرت خوابیدم و شام خوردیم و دوتا سریال شبکه ای فیلم رو دیدیم و همین.فردا عالیجناب میره سر کار ولی احتمالا ناهار برمیگرده.بچه هام خونن.نمیدونم میشه برنامه ای چید در حد پیک نیکی چیزی یا بازم‌نه 

همین.در پناه حق

خونه ,عالیجناب ,رفتیم ,بعدش ,خوردیم ,کاهو ,برگشتیم خونه ,بزارن سرجاش ,درست کردم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان RNMusic شجره نامه تیره پارسی اجناس فوق العاده راز نهان هیوانس مشاوره و فروش دستگاه زیبایی